" نازخانم سلطانی " خواهر کوچکتر که مادر شهید " احمد افضلی " است می گوید : 4
پسر و 2 دختر دارم که احمد فرزند پنجم ام بود و در سال 1344 بدنیا
آمد.
نازخانم که با نوه اش حسین به خانه خواهرش آمده است ، ادامه می دهد :
ما خواهرها همیشه با هم صمیمی بودیم و به تبع آن فرزندان مان هم رفاقت های دیرینه
ای باهم داشتند.
این صمیمیت تا بدانجا پیش رفت که هر چهار پسرخاله کنارهم در
قطعه شهدا آرامگاه ساری به خاک سپرده شدند.
احمد و عسکری خیلی باهم صمیمی
بودند و یادم هست زمان شهادت محمدتقی ، به اتفاق هم همه کارهای مراسم را انجام می
دادند و وقتی عسکری به شهادت رسید احمد خیلی ناراحتی می کرد.
احمد بسیجی بود
و 6 مرتبه به جبهه رفته بود و هربار که می خواست برود برای اینکه نگرانش نباشیم
مقداری نان می خرید و در خانه می گذاشت و می گفت : " تا این نان ها تمام شود ، من
برمی گردم ".
دفعه آخر نان بیشتری خرید و رفت و در سال 1364 درعملیات والفجر
8 در منطقه فاو شیمیایی شد و به شهادت رسید و دیگر از نان هایش خبری نشد.
"
نازخانم " ادامه می دهد : هروقت که که می خواست اعزام شود همراهش به سپاه می رفتم و
حتی تمام مکان هایی را که وصیت نامه اش را می نوشت ، بخاطر دارم.
مادر شهید
" احمد افضلی " از مسولین می خواهد راه شهدا را ادامه دهند و دلجویی از خانواده
شهیدان را فراموش نکنند.